سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دل نوشته های یک دوست...

محل دفن سر امام حسین علیه السلام

امام حسین

از مجموع آنچه نوشته شد، امکان حضور اهل‌بیت علهیم‌السلام در اربعین سال 61 ق بر مزار امام اثبات شد، اما آیا در خارج و واقع نیز چنین حادثه‌ای اتفاق افتاده است؟ در پاسخ باید گفت: - چنانکه نوشته شد - برخی نویسندگان، همانند ابوریحان بیرونی و شیخ بهائی، تصریح کرده‌اند که حضور اهل‌بیت علهیم‌السلام در روز بیستم صفر بوده است. افزون بر این، قراین و شواهد دیگری برای اثبات این مسئله وجود دارد که می‌توان به آنها استناد کرد که عبارت‌اند از: محل دفن سر امام، الحاق سر امام به بدنش توسط امام سجاد علیه‌السلام در روز اربعین و وجه استحباب زیارت اربعین.

 

1- محل دفن سر امام: در این که سر امام حسین علیه‌السلام کجا دفن شده است، منابع تاریخی شیعه و سنی گزارش‌های گوناگونی آورده‌اند تا آنجا که شش قول در این باره گفته شده است.

قول اول: سر به بدن ملحق شده است. این قول مشترک میان شیعه و سنی است. علمای شیعه، از جمله شیخ صدوق (متوفای 381 ق)، سید مرتضی (متوفای 436 ق)، فتال نیشابوری (متوفای 508 ق)، ابن نما حلی، سید ابن طاووس (متوفای 664 ق) شیخ بهایی و مجلسی این قول را بیان کرده‌اند.

شیخ صدوق و پس از او، فتال نیشابوری در این باره می‌نویسند: علی بن حسین علیه السلام همراه زنان (از شام) خارج شد و سر حسین علیه‌السلام را به کربلا باز گرداند. (1)

سید مرتضی در این باره می‌گوید: روایت کرده‌اند که سر امام حسین علیه‌السلام با جسد در کربلا دفن شد. (2)

ابن شهر آشوب بعد از نقل سخن فوق از سید مرتضی، از قول شیخ طوسی نقل کرده است که به همین سبب (ملحق کردن سر امام به بدن و دفن آن) زیارت اربعین (از جانب امامان علهیم‌السلام) توصیه شده است. (3)

ابن نمای حلی نیز نگاشته است: آنچه از اقوال بر آن می‌توان اعتماد کرد، آن است که بعد از آن که سر امام در شهرها گردانده شد، به بدن بازگردانده شد و با جسد دفن شد. (4)

سید ابن طاووس نوشته است: اما سر حسین علیه‌السلام، روایت شده که سر برگردانده شد و در کربلا با جسد شریفش دفن شد و عمل اصحاب بر این معنا بوده است. (5)

مجلسی، یکی از وجه‌های استحباب زیارت امام حسین علیه‌السلام را در روز اربعین، الحاق سرهای مقدس را به اجساد توسط علی بن حسین علیهما‌السلام بیان کرده است. (6) وی در جای دیگر بعد از نقل اقوال دیگر در این باره می‌نویسد: مشهور بین علمای امامیه آن است که سر امام همراه بدن دفن شده است. (7)

برخی اندیشمندان اهل‌ تسنن نیز این قول را بیان کرده‌اند:

ابوریحان بیرونی (متوفای 440 ق) در این باره می‌نویسد:

و فی العشرین ردّ راس الحسین علیه‌السلام الی مجثمه حتی دفن مع جثته...؛ در روز بیستم (صفر)، سر حسین علیه‌السلام به بدنش ملحق و با آن دفن گردید. (8)

قرطبی (متوفای 671 ق) می‌نویسد:

امامیه می‌گویند که سر حسین علیه‌السلام پس از چهل روز به کربلا بازگردانده و به بدن ملحق شد و این روز نزد آنان معروف است و زیارت در آن روز را زیارت اربعین می‌نامند. (9)

قزوینی نیز نگاشته است: روز اول ماه صفر، عید بنی‌امیه است، چون در آن روز، سر حسین علیه‌السلام را به دمشق وارد ساختند و در روز بیستم آن ماه، سر ایشان به بدن، باز گردانده شد. (10)

مناوی (متوفای 1031 ق) نوشته است: امامیه می‌گویند: پس از چهل روز از شهادت، سر به بدن بازگردانده شد و در کربلا دفن شد. (11)

قول دوم: در کنار قبر امیرالمومنین علیه‌السلام؛ (12)

قول سوم: مسجد رقه در کنار فرات؛

قول چهارم: بقیع نزد قبر مادرش فاطمه علیها‌السلام؛

قول پنجم: دمشق؛

قول ششم: قاهره. (13)

بررسی و تامل در این اقوال، این نتیجه را در بردارد که دیدگاه اول، یعنی الحاق سر به بدن، مشهور و مورد اعتماد و عمل علمای شیعه است، از این رو این قول قابل اعتنا و پذیرش است و بنا بر گزارش‌های تاریخی - چنانکه اشاره شد - این الحاق در روز بیستم صفر سال 61 بوده است.

 

2- الحاق سر به بدن: این مسئله از بازگشت اهل‌بیت علهیم‌السلام به کربلا جدا نیست، زیرا - چنان که گفته شده است - بنا بر قول مشهور، این کار توسط امام زین‌العابدین علیه‌السلام صورت گرفته است. (‌14) و هیچ گزارش تاریخی وجود ندارد که امام سجاد علیه‌السلام در زمان دیگری به کربلا آمده باشد، بنابراین، حضور اهل‌بیت علهیم‌السلام بر قبر امام نیز باید روز اربعین اتفاق باشد.

 

3- وجه استحباب زیارت اربعین: در باره وجه استحباب زیارت اربعین، دو امر بیان شده است. یکی، روایت امام عسکری علیه‌السلام است که در آن، زیارت اربعین یکی از علایم مومن دانسته شده، و دیگری تعلیم زیارت اربعین به صفوان بن مهران جمال توسط امام صادق علیه‌السلام است. پرسشی که در این باره مطرح است آن است که آیا وجه و انگیزه استحباب می‌تواند تنها عامل حضور یک صحابی بر قبر امام حسین علیه‌السلام در روز اربعین باشد یا در این روز باید وقایع دیگری اتفاق افتاده باشد؟ بنابراین، الحاق سر مطهر امام حسین علیه‌السلام به بدن و حضور اهل‌بیت علهیم‌السلام (که در میان آنان امام معصوم، یعنی امام سجاد علیه‌السلام حضور داشت) برای الحاق سر به بدن و زیارت قبر حضرت تنها می‌تواند وجه استحباب زیارت اربعین را توجیه کند، چنانکه مجلسی یکی از وجوه محتمل استحباب زیارت اربعین را همین موارد، بیان کرده است، (15) و شیخ طوسی نیز وجه توصیه امامان علهیم‌السلام را به زیارت اربعین، مسئله الحاق سر به بدن دانسته است. (16)

 

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

از مجموع آنچه گذشت روشن شد که اگر چه از نظر اخبار تاریخی و حدیثی، اثبات حضور اهل‌بیت علهیم‌السلام در روز اربعین بر سر مزار سیدالشهداء علیه‌السلام چندان آسان نیست، اما با توجه به قراین و شواهدی که برای حضور اهل‌بیت علهیم‌السلام در کربلا در بیستم صفر سال 61 بیان شد، پذیرفتنی است که اهل‌بیت امام حسین علیه‌السلام در این روز موفق به زیارت مزار سیدالشهداء علیه‌السلام شده‌اند.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- شیخ صدوق، الامالی، مجلس سی‌ و یکم، ص 232؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص‌192و مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 140.

2- رسائل المرتضی، ج 3، ص 130.

3- مناقب آل ابی‌طالب، ج 4، ص 85 و مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 199: «قال الطوسی رحمة ‌الله: و منه زیارة الاربعین».

4- نجم الدین محمد بن جعفر بن نما حلی، مثیرالاحزان، ص 85.

5- سید ابن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 114.

6- مجلس، بحارالانوار، ج 98، ص 334.

7- همان، ج 45، ص 145.

8- بیرونی، الاثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص 331.

9- محمد بن احمد قرطبی، التذکرة فی امور الموتی و امور الاخره، ج 2، ص 668.

10- زکریا محمد بن محمود قزوینی، عجائب المخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات، ص 45.

11- عبدالرووف مناوی، فیض القدیر، ج 1، ص 205.

12- ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص 84؛ کلینی، الکافی، ج 4، ص 571- 572؛ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 35- 36 و ابن شهر آشوب، همان، ج 4، ص 85.

13- سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 265- 266؛ سید محسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج 1، ص 626- 627 و همو، لواعج الاشجان، ص 247- 250؛ محمدامین امینی، همان، ج 6، ص321- 337.

قاضی طباطبائی ضمن اشاره به اقوال در این موضوع و دفاع از قول به الحاق سر به بدن، اقوال دیگر را در این باره نقد و بررسی کرده است. ر. ک: تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام، ص 303 به بعد.

14- مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 145 و همو، جلاء العیون، ص 407.

15- مجلسی، بجارالانوار، ج 98، ص 334.

16- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج 4، ص 85.

 اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

 فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد

 التماس دعا

 


[ پنج شنبه 86/12/9 ] [ 8:59 صبح ] [ حمید رضا ]

 

 

 دل ســـودا زده ام نـــــاله و فریاد کند               هر زمان یاد غم سید سجاد کند

 بیگمان اشک به رخساره بریزداز چشم                هر که یادی ز گرفتاری آن راد کند

 بــــود در تاب تب و بسته به زنجیر ستم                آنــــکه خلقی زکرم از الم آزاد کند  

بجـــــــز از شرم ستمگر نشنیدم دگری              با تن خسته کسی اینهمه بیداد کند

    تن تب دارو اسیری و غم کوفه و شام                 وای اگر شکوه این قوم بر اجداد کند

 خون ببــــارد زغم مرگ پدر در همه عمر             چونــــــکه از واقعه کرب و بلا یاد کند

      غیر زینب که بُد آن قافله را قافله دار               کس نبودی که بر آن غمزده امداد کند

   نتوان ماتم ســـــــجاد نوشتن خسرو               دل اگر سنگ بود نالــــــــــه و فریاد کند

سالروز شهادت امام الساجدین حضرت علی بن حسین (ع) بر همگان تسلیت باد

 اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم

 التماس دعا


[ سه شنبه 86/11/2 ] [ 6:46 صبح ] [ حمید رضا ]

گام‌ به‌ گام‌ با کاروان‌ عشق

عاشورا

 

کاروان‌ کربلا پس‌ از وداع‌ با پیامبر(ص) و حضرت‌ زهرا (س‌) و امام‌ مجتبی‌(ع) شب‌یکشنبه‌ بیست‌ و هشتم‌ رجب‌ سال‌ شصت‌ هجری‌ مدینه‌ را به‌ سوی‌ مکه‌ ترک‌ نمودند.امام‌ حسین‌(ع) از بیعت‌ با یزید خودداری‌ کرده‌ و شبانه‌ همراه‌ خانواده خویش‌ از مدینه‌ به‌مکه‌ حرکت‌ نمود. یک‌ جامعه‌ نمونه‌ در این‌ کاروان‌ متجسم‌ بود. در دل‌ تاریکی‌ از کوره‌راه‌های‌ بیابان‌ها گذر کردند و منزل‌ به‌ منزل‌ راه‌ سپردند.

یک‌ ماه‌ و چند روز از بیابان‌ها و کوهستان‌ها گذشتند و در هر منزل‌ از خود، ردّی‌ از روشنایی‌ و کرامت‌ باقی‌ نهادند. روز سوم‌ شعبان‌ سال‌ شصت‌ هجری‌ درست‌ در روز میلادامام‌ حسین‌ (ع) کاروان‌ امام‌ به‌ مکه‌ رسید و در محلة‌ شعب‌ علی‌ در خانه‌ عباس‌ بن‌عبدالمطلب‌ اقامت‌ گزید. مردم‌ مکه‌ به‌ استقبال‌ و دیدار خاندان‌ پیامبر(ص) آمدند. در این‌ایام‌ که‌ در آستانه‌ برگزاری‌ مراسم‌ حج‌ بود بسیاری‌ از مسلمانان‌ از سراسر قلمرو اسلامی‌ به‌ مکه‌ می‌آمدند و این‌ فرصت‌ مناسبی‌ برای‌ امام‌ حسین‌ (ع) و خاندان‌ پیامبر بود تا با مردم‌ صحبت‌ کنند و نسیم‌ آزادی‌ در مکه‌ وزیدن‌ گیرد.

از سوم‌ شعبان‌ تا هشتم‌ ذی‌ الحجه‌ که‌ امام‌ حسین‌ (ع) از مکه‌ به‌ قصد کوفه‌عزیمت‌ نمود بیش‌ از چهارماه‌ در مکه‌ اقامت‌ داشتند. در این‌ مدت‌، مردم‌ گروه‌ گروه‌ با امام‌حسین‌(ع) تماس‌ می‌گرفتند و ابراز وفاداری‌ و حمایت‌ می‌کردند.

در دهم‌ رمضان‌ نامه‌ای‌ از سران‌ و اعیان‌ کوفه‌ به‌ امام‌ حسین‌ (ع) رسید که‌ در آن ‌نامه‌ از امام‌ دعوت‌ شده‌ بود به‌ کوفه‌ برود تا کوفیان‌ به‌ رهبری‌ امام‌ با یزید بجنگند.

امام‌ در پاسخ‌ نامه‌های‌ مکرر سران‌ و مردم‌ کوفه‌، مسلم‌ بن‌ عقیل‌ (پسر عموی‌خود) را به‌ کوفه‌ فرستاد تا میزان‌ صحت‌ گفته‌ کوفیان‌ را به‌ اطلاع‌ امام‌ برساند.

با اعزام‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ به‌ کوفه‌، هجده‌ هزار نفر از مردم‌ کوفه‌ با امام‌ بیعت‌ کردند و مسلم‌ خبر این‌ بیعت‌ و وفاداری‌ را به‌ امام‌ ارسال‌ داشت‌. لیک‌ با تغییر یافتن‌ حاکم‌ کوفه‌ وضع‌ِ مردم‌ نیز تغییر یافت‌. ابن‌ زیاد از طرف‌ یزید بن‌ معاویه‌ به‌ عنوان‌ حاکم‌ کوفه‌ انتخاب‌شد و با فریب‌ و توطئه‌ و قتل‌ و کشتار، مردم‌ِ کوفه‌ را از همراهی‌ با مسلم‌ بازداشت‌ تا جایی ‌که‌ مسلم‌ در یک‌ جنگ‌ نابرابر به‌ تنهایی‌ با سربازان‌ ابن‌ زیاد جنگید و سرانجام‌ دستگیر و به‌ شهادت‌ رسید.

همزمان‌ با این‌ واقعه‌ و مطلع‌ شدن‌ یزید از نهضت‌ امام‌ حسین‌ (ع) و فعالیت‌های‌ایشان‌ سپاهی‌ را به‌ فرماندهی‌ عمر بن‌ سعد جهت‌ دستگیری‌ یا قتل‌ امام‌ حسین‌ (ع) به ‌مکه‌ اعزام‌ نمود و امام‌ (ع) وقتی‌ از ماجرا آگاه‌ شد دیگر نتوانست‌ منتظر رسیدن‌ نامه‌ مسلم ‌بن‌ عقیل‌ باشد و ناچاراً در هشتم‌ ذی‌ حجه‌ مکه‌ را به‌ قصد کوفه‌ ترک‌ نمود.

حرکت‌ کاروان‌ امام‌ از هشتم‌ ذی‌ حجه‌ تا دوم‌ محرم‌ که‌ به‌ کربلا رسید، حرکتی‌ بود برای‌ بیدار نمودن‌ انسان‌های‌ تمامی‌ تاریخ‌. این‌ کاروان‌، منزل‌ به‌ منزل‌ راه‌ می‌سپرد تاآمیزه‌ای‌ از عظمت‌ و عزت‌ و مظلومیت‌ را بر صفحات‌ تاریخ‌ بنگارد و سرانجام‌ این‌ کاروان‌در دهم‌ محرم‌ 61 هجری‌ حماسه‌ای‌ را آفرید، حماسه‌ عشق‌، حماسه‌ هویت‌ انسانی‌،حماسه‌ عاشورا.

روز شمار این‌ حماسه‌، شمارش‌ لحظاتی‌ است‌ که‌ انسان‌هایی‌ عاشق‌ از فراز این‌روزها به‌ معراج‌ رفتند و در هر منزلی‌ از خود خاطره‌ای‌ به‌ جای‌ نهادند، خاطره‌ای‌ که‌ هرقصه‌ آن‌ درسی‌ از عزت‌ نفس‌ و کرامت‌ ذاتی‌ انسان‌ کامل‌ امام‌ حسین‌ (ع) می‌باشد.

روز شمار فاجعه کربلا

پانزدهم‌ رجب‌ 60 ه . ق‌: مرگ‌ معاویه‌ و شروع‌ خلافت‌ یزید بن‌ معاویه‌.

ـ نامه‌ یزید به‌ والی‌ مدینه‌ جهت‌ اخذ بیعت‌ با امام‌ حسین‌ (ع).

اواخر رجب‌ 60 ه . ق‌: رسیدن‌ نامه‌ یزید به‌ والی‌ مدینه‌ و عدم‌ بیعت‌ امام‌ حسین (ع) ‌با یزید.

بیست‌ و هشت‌ رجب‌ 60 ه . ق‌: حرکت‌ امام‌ حسین‌ (ع) از مدینه‌ به‌ سوی‌ مکه‌ (روز یکشنبه‌)

سوم‌ شعبان‌ 60 ه . ق‌: ورود امام‌ حسین‌ (ع) به‌ مکه‌ و سکونت‌ آن‌ حضرت‌ و خاندانش‌ در خانه‌ عباس‌ بن‌ عبدالمطلب‌. (حضور امام‌ در مکه‌ مدت‌ چهار ماه‌ و چند روز بوده‌ است‌).

دهم‌ رمضان‌ 60 ه . ق‌: وصول‌ نامه‌ مردم‌ کوفه‌ به‌ امام‌ حسین‌ توسط‌ عبدالله‌ بن‌سبع‌ الهمدانی‌ و عبدالله‌ بن‌ وال‌ تمیمی‌.

دوازدهم‌ رمضان‌ 60 ه . ق‌: وصول‌ یکصد و پنجاه‌ نامه‌ از کوفه‌ به‌ امام‌ حسین‌ (ع) توسط‌ قیس‌ بن‌ مسهر و عبدالرحمن‌ بن‌ عبدالله‌ و عماره‌ بن‌ عبید.

چهاردهم‌ رمضان‌ 60 ه . ق‌: وصول‌ نامه‌ سران‌ و مردم‌ کوفه‌ به‌ امام‌ حسین‌ (ع)توسط‌ هانی‌ بن‌ هانی‌ السبیعی‌ و سعید بن‌ عبدالله‌ النخعی‌.

پانزدهم‌ رمضان‌ 60 ه . ق‌: حرکت‌ جناب‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ به‌ سوی‌ کوفه‌.

ـ ارسال‌ نامه‌ توسط‌ امام‌ به‌ رؤسای‌ بصره‌.

پنجم‌ شوال‌ 60 ه . ق‌: ورود جناب‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ به‌ کوفه‌ و بیعت‌ هیجده‌ هزار ازمردم‌ کوفه‌ با مسلم‌

هشتم‌ ذی‌ حجه‌ 60 ه . ق‌: ورود عمر بن‌ سعد با لشکری‌ انبوه‌ به‌ مکه‌ برای‌دستگیری‌ امام‌ حسین‌ (ع) (چهارشنبه‌)

ـ حرکت‌ امام‌ از مکه‌ به‌ سوی‌ کوفه‌.

ـ ورود ابن‌ زیاد به‌ کوفه‌ و محاصره‌ قصر ابن‌ زیاد توسط‌ مسلم‌ و یارانش‌.

نهم‌ ذی‌ حجه‌ 60 ه . ق‌: توطئة‌ ابن‌ زیاد و پراکنده‌ شدن‌ یاران‌ مسلم‌ ـ

عاشورا

ـ جنگ‌ مسلم‌ با سپاه‌ ابن‌ زیاد.

ـ هواخواهی‌ عباس‌ بذائی‌ (قره‌داغی‌) از مسلم‌ و شهادت‌ او به‌ دست‌ سربازان‌ ابن‌زیاد.

ـ شهادت‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ و هانی‌ بن‌ عروه‌ در کوفه‌ به‌ دستور ابن‌ زیاد.

ـ فرود آمدن‌ کاروان‌ امام‌ در «ابطح‌» و پیوستن‌ ابن‌ ثبیط‌ بصری‌ و فرزندانش‌ به ‌امام‌.

ـ فرود آمدن‌ کاروان‌ امام‌ حسین‌ در مکانی‌ به ‌نام‌ «تنعیم‌» در دو فرسنگی‌ مکه‌.

ـ فرود آمدن‌ امام‌ در «صِفاح‌» و دیدار فرزدق‌ شاعر با امام‌.

ـ فرود آمدن‌ کاروان‌ امام‌ در «وادی‌ العقیق‌» و پیوستن‌ عون‌ و محمد فرزندان‌حضرت‌ زینب‌ (س‌) به‌ کاروان‌ امام‌.

ـ فرود آمدن‌ امام‌ در «وادی‌ الصّفرا».

ـ فرود کاروان‌ امام‌ در «ذات‌ عِرق‌» و پیوستن‌ گروهی‌ از مسلمانان‌ به‌ امام‌.

ـ فرود کاروان‌ امام‌ در «حاجِر» در ناحیة‌ «بطن‌ الرمه‌» و نوشتن‌ نامه‌ای‌ به‌ مسلم‌ بن‌عقیل‌ و شیعیان‌ کوفه‌ و ارسال‌ آن‌ توسط‌ قیس‌ بن‌ مسهر صیداوی‌.

پانزده‌ ذی‌ حجه‌ 60 ه . ق‌: فرود کاروان‌ امام‌ در «فَیْدْ».

ـ فرود کاروان‌ امام‌ در «اجفُر».

بیست‌ و دوم‌ ذی‌ حجه‌ 60 ه . ق‌: شهادت‌ میثم‌ تمار (صحابه‌ امام‌ علی‌) در کوفه‌توسط‌ ابن‌ زیاد.

ـ ارسال‌ نامه‌ امام‌ به‌ کوفه‌ توسط‌ عبدالله‌ بن‌ یقطر (برادر رضاعی‌ امام‌).

بیست‌ و ششم‌ ذی‌ حجه‌ 60 ه . ق‌: ورود کاروان‌ امام‌ به‌ «زروُد»، نزدیکی‌«خزیمیه‌».

ـ پیوستن‌ «زهیر بن‌ قین‌» به‌ امام‌.

ـ ورود کاروان‌ امام‌ به‌ منطقه «زباله‌» در نزدیکی‌ کوفه‌.

ـ رسیدن‌ خبر شهادت‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ و هانی‌ بن‌ عروه‌ به‌ امام‌.

ـ ورود کاروان‌ امام‌ به‌ «ثعلبیه‌» و توقف‌ شبانه‌ در آن‌جا.

ـ ورود کاروان‌ امام‌ به‌ «القاع‌» ـ

ـ عبور کاروان‌ امام‌ از «درة‌ العقبه‌» در نزدیکی‌ بیابان‌های‌ کوفه‌.

ـ ورود به‌ «شراف‌» و توقف‌ شبانه‌ در آن‌جا.

بیست‌ و هفتم‌ ذی‌ حجه‌ 60 ه . ق‌: روبه‌رویی‌ کاروان‌ امام‌ با سپاه‌ حر بن‌ یزیدریاحی‌.

ـ قرار گرفتن‌ کاروان‌ امام‌ در دامنه‌ کوه‌ «ذو حُسَم‌ْ».

ـ جلوگیری‌ حرّ از حرکت‌ کاروان‌ امام‌ به‌ سوی‌ کوفه‌.

ـ حرکت‌ کاروان‌ امام‌ به‌ منطقه‌ «البیضه‌».

بیست‌ و هشتم‌ ذی‌ حجه‌ 60 ه . ق‌: عبور کاروان‌ امام‌ از «عُذیب‌ِ الهجانات‌».

ـ رسیدن‌ خبر شهادت‌ عبدالله‌ بن‌ یقطر در کوفه‌ به‌ دست‌ ابن‌ زیاد.

ـ عبور کاروان‌ امام‌ از قادسیه‌.

ـ فرود کاروان‌ امام‌ در «قصر بنی‌ مُقاتل‌» و توقف‌ شبانه‌ در آن‌جا.

دوم‌ محرم‌ 61 ه . ق‌: فرود کاروان‌ امام‌ به‌ کربلا (روز پنجشنبه‌).

ـ حرکت‌ عمر بن‌ سعد با لشکری‌ انبوه‌ به‌ کربلا.

سوم‌ محرم‌ 61 ه . ق‌: ورود سپاه‌ عمر بن‌ سعد به‌ کربلا.

ششم‌ محرم‌ 61 ه . ق‌: تجمع‌ بیست‌ هزار سپاهی‌ در سپاه‌ عمر سعد.

ـ رسیدن‌ نامه‌ ابن‌ زیاد به‌ عمر بن‌ سعد مبنی‌ بر بستن‌ راه‌ رودخانه‌ فرات‌ به‌ روی‌کاروان‌ امام‌.

ـ آمادگی‌ گروهی‌ از قبیله‌ بنی‌ اسد برای‌ پیوستن‌ به‌ امام‌ و حمله‌ چهارصد نفر ازسپاه‌ عمر سعد به‌ آن‌ قبیله‌ و کشتار آنان‌.

هشتم‌ محرم‌ 61 ه . ق‌: حرکت‌ حضرت‌ عباس‌ با بیست‌ و هشت‌ نفر [یا سی‌ سوار وبیست‌ پیاده‌ با بیست‌ مشک‌ آب] به‌ طرف‌ رود فرات‌ و آوردن‌ آب‌ بعد از درگیری‌ با مأموران‌عمر بن‌ سعد.

ـ ملاقات‌ شبانه‌ امام‌ با عمر سعد.

ـ صدور فرمان‌ جنگ‌ توسط‌ ابن‌ زیاد.

هم‌ محرم‌ 61 ه . ق‌: حرکت‌ لشکر عمر بن‌ سعد به‌ سوی‌ کاروان‌ امام‌.

ـ مهلت‌ خواستن‌ امام‌ از عمر بن‌ سعد برای‌ یک‌ شب‌.

ـ آوردن‌ امان‌نامه‌ توسط‌ شمر برای‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ و برادرانش‌ و خودداری‌ آنان‌از پذیرفتن‌ امان‌نامه‌.

ـ آماده‌سازی‌ کاروان‌ امام‌ برای‌ جنگ‌ فردا.

دهم‌ محرم‌ 61 ه . ق‌: وقوع‌ فاجعة‌ جانسوز کربلا و شهادت‌ امام‌ حسین‌ (ع) و هفتاد و دو تن‌ از یاران‌ وفادارش‌ (جمعه‌ یا شنبه‌).

ـ غروب‌ دهم‌ محرم‌: غارت‌ خیام‌ امام‌ و آتش‌ زدن‌ آنها.

ـ اسیر گرفتن‌ بازماندگان‌ کاروان‌ امام‌.

ـ اسب‌ تاختن‌ بر جسد شهدا.

ـ فرستادن‌ سر شهدا به‌ کوفه‌.

یازدهم‌ محرم‌ 61 ه . ق‌: حرکت‌ اسرا به‌ سوی‌ کوفه‌.

دوازدهم‌ محرم‌ 61 ه . ق‌: ورود کاروان‌ اسرا به‌ کوفه‌.

ـ سخنرانی‌ حضرت‌ زینب‌ و ام‌ کلثوم‌ و فاطمه‌ در کوچه‌های‌ کوفه‌.

ـ دفن‌ شهدا در کربلا توسط‌ جمعی‌ از مردم‌ قبیله‌ بنی‌ اسد.

ـ سخنرانی‌ ابن‌ زیاد در مسجد کوفه‌ و اعتراض‌ عبدالله‌ عفیف‌ به‌ ابن‌ زیاد ودستگیری‌ و شهادت‌ عبدالله‌، به‌ دستور ابن‌ زیاد.

پانزدهم‌ محرم‌ 61 ه . ق‌: حرکت‌ کاروان‌ اسرا از کوفه‌ به‌ شام‌.

اول‌ صفر 61 ه . ق‌: ورود کاروان‌ اسیران‌ به‌ شام‌ (بعد از هجده‌ روز).

ـ سخنرانی‌ حضرت‌ زینب‌ (س‌) در کاخ‌ یزید.

ـ سخنرانی‌ امام‌ سجاد (ع) در مسجد جامع‌ شام‌.

بیستم‌ صفر 61 ه . ق‌: ورود جابر بن‌ عبدالله‌ انصاری‌ به‌ کربلا برای‌ زیارت‌.

ـ ورود کاروان‌ اسیران‌ به‌ کربلا برای‌ زیارت‌ مزار شهدا.

ـ حرکت‌ از کربلا به‌ مدینه‌.

ـ ورود کاروان‌ اسیران‌ به‌ مدینه‌.

ـ سخنرانی‌ امام‌ سجاد در دروازه‌ مدینه‌.

ـ ورود به‌ مسجد النبی‌ و زیارت‌ حرم‌ مطهر پیامبر.

پانزدهم‌ رجب‌ 62 ه . ق‌: وفات‌ حضرت‌ زینب‌ (س‌).

منازل‌ مسیر کاروان‌ امام‌ از مکه‌ تا کربلا

منزل‌ اول‌: ابطح‌

منزل‌ دوم‌: تنعیم‌

منزل‌ سوم‌: صِفاح‌

منزل‌ چهارم‌: وادی‌ العقیق‌

منزل‌ پنجم‌: وادی‌ الصّفرا

منزل‌ ششم‌: ذات‌ِ عِرق‌

منزل‌ هفتم‌: حاجِر

منزل‌ هشتم‌: فَید

منزل‌ نهم‌: اِجفَر

منزل‌ دهم‌: خُزَیمیّه‌

منزل‌ یازدهم‌: شقوق‌

منزل‌ دوازدهم‌: زرود

منزل‌ سیزدهم‌: ثعلبیه‌

منزل‌ چهاردهم‌: زباله‌

منزل‌ پانزدهم‌: القاع‌

منزل‌ شانزدهم‌: عقبه‌

منزل‌ هفدهم‌: قرعاء

منزل‌ هجدهم‌: مغیثه‌

منزل‌ نوزدهم‌: شراف‌

منزل‌ بیستم‌: ذَوحُسُم‌

منزل‌ بیست‌ و یکم‌: البیضه‌

منزل‌ بیست‌ و دوم‌: عُذیب‌ الهجانات‌

منزل‌ بیست‌ و سوم‌: قصر بنی‌ مقاتل‌

منزل‌ بیست‌ و چهارم‌: نینوا

منزل‌ بیست‌ و پنجم‌: کربلا

منابع‌:

( 1ـ با کاروان‌ امام‌ حسین‌ (ع) از مدینه‌ تا کربلا، بهاء الدین‌ قهرمانی‌ نژاد شائق‌، انتشارات‌شکوری‌، قم‌، 1378 ش‌.

2ـ پیام‌آور عاشورا، سید عطاءالله‌ مهاجرانی‌، انتشارات‌ اطلاعات‌، تهران‌، چاپ‌ چهارم‌،1376 ش‌.

3ـ تحقیق‌ درباره‌ اول‌ اربعین‌ حضرت‌ سید الشهداء، سید محمد علی‌ قاضی‌ طباطبائی‌،تبریز، چاپ‌ دوم‌، 1397 ه . ق‌.

4ـ حماسه‌سازان‌ کربلا، محمد سماوی‌، ترجمه‌: عقیقی‌ بخشایشی‌، دفتر نشر نوید اسلام‌،قم‌، 1369 ش‌.

5ـ خورشید بر نیزه‌، دکتر نورالله‌ حسین‌خانی‌، انتشارات‌ مسعی‌ ـ نشر خیرالله‌، تهران‌، چاپ‌اول‌، 1379 ش‌.

6ـ لهوف‌، سید بن‌ طاووس‌، ترجمه‌: دکتر عقیقی‌ بخشایشی‌، دفتر نشر نوید اسلام‌، قم‌،چاپ‌ چهارم‌، 1378 ش‌..  

7- راهنماى تبلیغ ؛ از طر یق سایت بنیاد اندیشه اسلامی  )

 اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم  

 التماس دعا


[ دوشنبه 86/11/1 ] [ 12:0 صبح ] [ حمید رضا ]

 

روز عاشورا
و اینک میدانی دوباره، اینک 72 یار و هزاران دشمن کینه‏توزی که رحم و مروّت را از ازل نیاموخته‏اند. اینک عاشورا که هر چه از آن بگوییم کم گفته‏ایم، از برخوردهای جلاّدانه سپاه عمر بن سعد، یا عنایات و الطاف سیدالشهداء علیه‏السلام .
سردارانی، سپاه عظیمی را به سوی جهنم رهبری می‏کردند و امام معصومی لشکر کم تعداد خود را به بهشت بشارت می‏داد... و سرانجام شهادت، خون، نیزه، عطش و اطفال، تازیانه و سرهای بریده، آه از اسارت و شام، آه از خرابه و...

تا به قتلت عدو شتاب گرفت چرخ را سخت اضطراب گرفت 
 ریخت خون مقدّست به زمین آسمان زاشک آب گرفت
ابر خون ماه عارضت پوشاند همه گفتند آفتاب گرفت 
 
ناله مصطفی به گوش رسید موج خون زچشم بوتراب گرفت
شد سیه رنگ آسمان از خشم که زخونت زمین خضاب گرفت
آن تن پاره پاره را دربر گه سکینه گهی رباب گرفت
شست زینب زاشک جسمت را بلکه از چشم خود گلاب گرفت
بر تن پاره پاره داد سلام زآن بریده ‏گلو جواب گرفت
هردم از زخم بی‏حساب تَنَتْ خم شد و بوسه بی‏حساب گرفت

(منابع: شعر از غلامرضا سازگار)

 فرا رسیدن عاشـــــورای حسینی بر همـــــگان تسلیت باد

 اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

 التماس دعا


[ شنبه 86/10/29 ] [ 12:0 صبح ] [ حمید رضا ]

 

چهار حادثه مهم شب عاشورا
1. در شب عاشورا به "محمد بن بشیر حضرمی" یکی از یاران امام حسین علیه‏السلام خبر دادند که فرزندت در سرحدّ ری اسیر شده است. او در پاسخ گفت: ثواب این مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو می‏کنم و دوست ندارم فرزندم اسیر باشد و من زنده بمانم. امام حسین علیه‏السلام چون سخن او را شنید فرمود: خدا تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد کردن فرزندت بکوش.
محمد بن بشیر گفت: در حالی که زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنین کنم و از تو جدا شوم.
امام علیه‏السلام پنج جامه به او داد که هزار دینار ارزش داشت و فرمود: پس این لباسها را به فرزندت که همراه توست بسپار تا در آزادی برادرش مصرف کند.
2. امام حسین علیه‏السلام در سخنرانی شب عاشورا خبر از شهادت یاران خود داد و آنان را به پاداش الهی بشارت داد. در این مجلس "قاسم بن الحسن" به امام علیه‏السلام عرض کرد: آیا من نیز به شهادت خواهم رسید؟ امام با عطوفت و مهربانی فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض کرد: ای عمو! مرگ در کام من از عسل شیرین‏تر است. امام علیه‏السلام فرمودند: آری تو نیز به شهادت خواهی رسید بعد از آنکه به رنج سختی مبتلا شوی، و همچنین پسرم عبداللّه‏ (کودک شیرخوار) به شهادت خواهد رسید.
قاسم گفت: مگر لشکر دشمن به خیمه‏ها هم حمله می‏کنند؟ امام علیه‏السلام به ماجرای شهادت عبداللّه‏ اشاره نمودند که قاسم بن الحسن تاب نیاورد و زارزار گریست و همه بانگ شیون و زاری سر دادند.
3. امام علیه‏السلام در شب عاشورا دستور دادند برای حفظ حرم و خیام، خندقی را پشت خیمه‏ها حفر کنند. حضرت دستور داد به محض حمله دشمن چوبها و خار و خاشاکی که در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط دشمن از پشت سر قطع شود و این تدبیر امام علیه‏السلام بسیار سودمند بود.
4. مرحوم شیخ صدوق در کتاب ارزشمند "امالی" نوشته است: شب عاشورا حضرت علی‏اکبر علیه‏السلام و 30 نفر از اصحاب به دستور امام علیه‏السلام از شریعه فرات آب آوردند. امام علیه‏السلام به یاران خود فرمود: برخیزید، غسل کنید و وضو بگیرید که این آخرین توشه شماست.

(منابع : الملهوف، ص39. و. نفس المهموم، ص230. و. الامام الحسین و اصحابه، ص257. و امالی شیخ صدوق، مجلس30 )

 فرا رسیدن عاشورای حسینی بر عاشقان آن حضرت تسلیت باد

 اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم

 التماس دعا


[ جمعه 86/10/28 ] [ 12:0 صبح ] [ حمید رضا ]

 

روز نهم
1. در روز نهم محرم (تاسوعای حسینی) شمر بن ذی الجوشن با نامه‏ای که از عبیداللّه‏ داشت از "نُخیله" ـ که لشکرگاه و پادگان کوفه بود ـ با شتاب بیرون آمد و پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد کربلا شد و نامه عبیداللّه‏ را برای عمر بن سعد قرائت کرد.
ابن سعد به شمر گفت: وای بر تو! خدا خانه ات را خراب کند، چه پیام زشت و ننگینی برای من آورده‏ای. به خدا قسم! تو عبیداللّه‏ را از قبول آنچه من برای او نوشته بودم بازداشتی و کار را خراب کردی... .
2. شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده بود، از عبیداللّه‏ بن زیاد امان نامه‏ای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس علیه‏السلام گرفته بود که در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه کرد و ایشان نپذیرفت.
شمر نزدیک خیام امام حسین علیه‏السلام آمد و عباس، عبداللّه‏، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی علیه‏السلام که مادرشان ام‏البنین علیها‏السلام بود) را طلبید. آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از عبیداللّه‏ برایتان امان گرفته‏ام. آنها همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟!
3. در این روز اعلان جنگ شد که حضرت عباس علیه‏السلام امام علیه‏السلام را باخبر کرد. امام حسین علیه‏السلام فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصدی دارند؟
حضرت عباس علیه‏السلام رفت و خبر آورد که اینان می‏گویند: یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید.
امام حسین علیه‏السلام به عباس فرمودند: اگر می‏توانی آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال می‏داند که من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم.حضرت عباس علیه‏السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با این درخواست تردید داشت، سرانجام از لشکریان خود پرسید که چه باید کرد؟ "عمرو بن حجاج" گفت: سبحان اللّه‏! اگر اهل دیلم و کفار از تو چنین تقاضایی می‏کردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی.
عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس علیه‏السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت می‏دهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیداللّه‏ می‏سپاریم وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت.

( منابع: همان، ج2، ص89. و انساب الاشراف، ج3، ص184. و الملهوف، ص38. و ارشاد، شیخ مفید، ج2، ص91. )

 فرا رسیدن تاسوعای حسینی بر عاشقان آن حضرت تسلیت باد

 اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم

 التماس دعا


[ جمعه 86/10/28 ] [ 12:0 صبح ] [ حمید رضا ]

 

روز هشتم
1. "خوارزمی" در مقتل الحسین و "خیابانی" در وقایع الایام نوشته‏اند که در روز هشتم محرم امام حسین علیه‏السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه‏السلام کلنگی برداشت و در پشت خیمه‏ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را کَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. هنگامی که خبر این ماجرا به عبیداللّه‏ بن زیاد رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه می‏کَند و آب بدست می‏آورد. به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسین علیه‏السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.
2. در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه‏السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می‏پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته‏ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می‏نوشند از آنان مضایقه می‏کنی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می‏دانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته‏ام و نمی‏دانم باید چه کنم؛ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می‏سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می‏دانم کیفر این کار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی‏بینم که بتوانم از آن گذشت کنم.
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه‏السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند.
3. امام علیه‏السلام مردی از یاران خود بنام "عمرو بن قرظة" را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
شب هنگام امام حسین علیه‏السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین علیه‏السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علی‏اکبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد.
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه‏السلام که فرمود: آیا می‏خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد. یک بار گفت: می‏ترسم خانه‏ام را خراب کنند! امام علیه‏السلام فرمود: من خانه‏ات را می‏سازم. ابن سعد گفت: می‏ترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده‏ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.
حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی‏گردد، از جای برخاست در حالی که می‏فرمود: تو را چه می‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من می‏دانم که از گندم عراق نخواهی خورد!
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.
4. پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه‏ای به عبیداللّه‏ نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین علیه‏السلام را رها کنند؛ چرا که خودش گفته است که یا به حجاز برمی‏گردم یا به مملکت دیگری می‏روم. عبیداللّه‏ در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه‏ با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند.

( منابع : وقایع الایام، ج5، ص27؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج1، ص244. و کشف الغمة، ج2، ص47. و بحارالانوار، ج44، ص388.و ارشاد، شیخ مفید، ج2، ص82. )

 اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

 التماس دعا


[ پنج شنبه 86/10/27 ] [ 7:54 صبح ] [ حمید رضا ]

 

روز هفتم
1. در روز هفتم محرم عبید اللّه‏ بن زیاد ضمن نامه‏ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد.عمر بن سعد نیز بدون فاصله "عمرو بن حجاج" را با 500 سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین علیه‏السلام و یارانش به آب شدند.
2. در این روز مردی به نام "عبداللّه‏ بن حصین ازدی" ـ که از قبیله "بجیله" بود ـ فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند که قطره‏ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!
امام علیه‏السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.
حمید بن مسلم می‏گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبداللّه‏ بن حصین آنقدر آب می‏آشامید تا شکمش بالا می‏آمد و آن را بالا می‏آورد و باز فریاد می‏زد: العطش! باز آب می‏خورد، ولی سیراب نمی‏شد. چنین بود تا به هلاکت رسید.

(منابع: انساب الاشراف، ج3، ص180 و ارشاد شیخ مفید، ج2، ص86 )

 اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

 التماس دعا


[ چهارشنبه 86/10/26 ] [ 12:0 صبح ] [ حمید رضا ]

روز ششم
1. در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد نامه‏ای برای عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز کرده‏ام. توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را برای من می‏فرستند.
2. در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیه‏السلام عرض کرد: یابن رسول اللّه‏! در این نزدیکی طائفه‏ای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم.
امام علیه‏السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده‏ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت می‏کنم، او یارانی دارد که هر یک از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشکری انبوه محاصره کرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت می‏نمایم... .
در این هنگام مردی از بنی‏اسد که او را "عبداللّه‏ بن بشیر" می‏نامیدند برخاست و گفت: من اولین کسی هستم که این دعوت را اجابت می‏کنم و سپس رجزی حماسی خواند:
قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواکلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا
اَنِّی شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ کَاَنَّنِی لَیثُ عَرِینٍ باسِلٌ
"حقیقتا این گروه آگاهند ـ در هنگامی که آماده پیکار شوند و هنگامی که سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، ـ که من [رزمنده‏ای] شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشه‏ام."
سپس مردان قبیله که تعدادشان به 90 نفر می‏رسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه‏السلام حرکت کردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یکدیگر درگیر شدند، در حالی که فاصله چندانی با امام حسین علیه‏السلام نداشتند. هنگامی که یاران بنی‏اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریکی شب پراکنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه‏السلام آمد و جریان را بازگو کرد. امام علیه‏السلام فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏ِ".

(منابع:بحارالانوار، ج44، ص386 )

 اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

 التماس دعا


[ سه شنبه 86/10/25 ] [ 12:0 صبح ] [ حمید رضا ]

 

روز پنجم
1. در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد، شخصی بنام "شبث بن ربعی"10 را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد.
2. عبیداللّه‏ بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام "زجر بن قیس" بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیه‏السلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیه‏السلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند.
3. در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی که برای نپیوستن کسی به سپاه امام حسین علیه‏السلام صورت گرفت، مردی به نام "عامر بن ابی سلامه" خود را به امام علیه‏السلام رساند و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.

(منابع: عوالم العلوم، ج17، ص237.و مقتل الحسین(مقرّم)، ص199)

 اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

 التماس دعا

 


[ دوشنبه 86/10/24 ] [ 12:0 صبح ] [ حمید رضا ]
   1   2      >
درباره وبلاگ

چه انتظارعجیبی تو بین منتظران هم عزیزمن چه غریبی.عجیبترکه چه اسان نبودنت شده عادت.چه بیخیال نشستیم نه کوششی نه وفایی.فقط نشسته وگفتیم خداکندکه بیایی.
امکانات وب






بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 116250
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ]
بک لینک فا